پيام
+
يک وقت به يک نويسنده خوبي گفتم که شما به يکي از اين آسايشگاه هاي بنياد شهيد که مربوط به جانبازان است ، برو و مثل پرستار ها سفيد بپوش و در آن آسايشگاه خدمت کن ؛ من برايت مجوز هم ميگيرم .
برو يک ماه در آنجا بمان ، لگنش رو خالي بکن ، غذا در دهانش بگذار ، ملافه اش را جمع کن و کلاً با رنج ها و کمبود هاي او آشنا شو و *ببين جانباز يعني چه ، من و شما که نمي دانيم جانباز کيست و چکار ميکند؟*

هانا آويني
91/12/23

مجنون الحسين ع
*ما جسم جانباز را مي بينبم ، اما چه مي دانيم که احساس جانباز چيست .* گفتم شما برو با آن ديد هنرمندانه ، جانباز را شناسايي کن ، بعد بيا يک رمان درباره ي واردات ذهني جانباز بنويس و *در اين رمان زخم هاي او را شفا بده و بر آن مرهم بگذار ؛ *کما اينکه ديگران اين کار را کرده اند ، مثل آن کتابي که شوروي ها نوشتند
مجنون الحسين ع
*مقام معظم رهبري*