...وبا نسیم، از آن بوی پیرهن بفرست!
فقط برای دو چشم سپید من بفرست!
چقدر منتظرت باشم و غروب شود؟
چقدر آه!... نشانی ز خویشتن بفرست!
نه استخوان و پلاک و نه هیچ چیز، فقط
بپیچ عطر تنت را به یک کفن بفرست!
نشانه هیچ، فقط چند خط ز خود بنویس!
و تمبر پشت همین بادها بزن، بفرست!
بر ابرها بنشان طرح شانه هایت را
و پنج شنبه به گاهِ گریستن بفرست!
ز رنگ ها و صداهای باغ های ازل
از آنچه هست کمی هم برای من بفرست!
«حسن صادقی پناه»
نوشته شده در تاریخ
سه شنبه 88 خرداد 26 توسط مجنون الحسین (ع)